بجیش...
چند روز پیش پسر نازمون رفته بود پیش عموش (طبقه پایین )وقتی از پله ها میومد بالا صدا کرد مامان مامان بجیش منم گفتم حتما پسری جیش داره وقتی رسید بالا دیدم دستش تخمه آفتابگردونه بهم میگه مامان بجیش بجیش منو بابایی بعدش
گل پسرمون به تخمه و پسته و کشمش میگن بجیش......
امروزم وقتی مورچه رو دیدی گفتی مامان موجیش.....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی