آقا .....ممنون...
گل پسرم چند شب پیش با بابایی رفته بودیم بیرون برای مامان جون جاروبرقی بخریم شما بغل بابا بودی برای انتخابمون باید چند تا مغازه میرفتیم از هر مغازه که در میومدیم بیرون بابایی میگفت :آقا ممنون
شما هم بعد از چند لحظه که باباگفت آقا ممنون قبل از اینکه از مغازه بیایم بیرون گفتی : آقاااااااا منون
قند عسلم میخاستم همون جا قورتت بدم وقتی ممنون به قول خودت منون میگی حسابی خوردنی میشی....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی