شیرین کاری خونه ی مامان جون
سلام نی نی کوشووووو من امروزم مثه همیشه آرامش من و باباییت بودی یکی یدونه من!امشب که رفتم خونه بابایی جونت هی با اون زبون شیرینت میگفتی پغااااااال نااااااااااانگی....عاشقتم همه کسم.....عسیییییس دلممممم!من و بابایی خیلی دوست داریماااااا.....کی منم برات پوست میگیرم و تو با شور و ذوق میخوریش!وووویییی امروز بهت گفتم محمد برو اون دستمال و از رو میز بیار!گفتی علیییییی جان!دیوووونتمممم!میشه کامل حرف بزنی با هر کلمه ای که میگی قند تو دلم آب میشه !
عزیزم به مامان جون تو آوردن سفره شام کمک می کردی....الهی مامانی فدات شه
مامانی میخام یه کاری کنم اجازه مبدی...
با این در کمد دیواری چیکار میتونم کنم
آهان فهمیدم درو میبندم تا نیایش (دختر خاله )رونذارم اسباب بازیشو برداره...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی