محمدمهدیمحمدمهدی، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره
محمد حسین جونمحمد حسین جون، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره

محمدمهدی کوچک ما

بستنی....

سلام جیجل مامان از بچگی عاشق بستنی ای تو زمستونم ولکن نیستی کنار بخاری مشغول خوردنی....                                                 نوش جونت عزیز دلم                                             ...
6 بهمن 1393

پسر35 ماهه من

جیگر مامان سلام دردونه ی مامان شعر آقا پلیس رو هم یاد گرفته الهی مامان فدات شه چقدر شعراتو قشنگ میخونی فقط بعضی وقتا شعرارو با هم قاطی میکنی و کلی ما رو میخندونی عزیزدلم عاشق لباس عوض کردنی روزی چند بار لباساتو عوض میکنی خیلی بازی و پارک رفتنو دوست داری چند وقته هر روز ازم میپرسی مامان تولدمه ؟ پس تولدم کیییییییه؟ تازگیا میگی من پسر نیستم دخترم و بچه گونه حرف میزنی و حسابی خودتو لوس میکنی نون خامه ای رو هم خیلی دوست داری هر وقت بیرون میریم بابایی برات میخره هر مهمونی هم بیاد خونمون برات نون خامه ای میخره ...
3 بهمن 1393

پسرم شعر بلده...

سلام جیجل مامان گل پسرم تازگیا چند تا شعر یاد گرفته نفس مامان اینقدر فعالی که یه دقیقه زمین نمیشینی تا بهت چیزی یاد بدم منم تازه یاد گرفتم بی اعتنا به جیجلم شعر میخونم بلند بلند تا یه روز دیدم پسری در حال بازی داره شعر ای زنبور طلایی رو میخونی کلی ذوق کردم ولی بعضی وقتا دو تا شعر رو با هم قاطی میکنی و میخونی الهی مامانی فدات شه جیگر طلام عمو زنجیر  بله زنجیر منو بافتی بله پشت کوه انداختی بله بابا اومده  چی چی آبرده نخود وکشمش با صدای چی گربه میو میو ای زنبور طلایی نیش میزنی بلایی پاشوپاشو بهاره گل واشده دوباره(2) کندو داری تو صحرا سر میزنی به هر جا پاشو پاشو بهاره عسل بساز دوباره(...
16 دی 1393

صلوات

    عزیز دلم تازگیا یاد گرفته صلوات میفرسته اللهم محمد و آل محمد                       جیگرم از جای تاریک میترسی مامانی بهت یاد دادم که بسم الله الرحمن الرحیم بگی که دیگه نترسی شمام خوب نمیتونی بگی نصفشو تو دلت میگی الهی فدات شم. یه شب باباجون میگفت محمد من میترسم  شب پیش من میخابی نفسمم گفت بابا جونی نترس بسم الله... بگو بخاب دیگه نمیترسی.                گل پسرمم سوره توحید رو بلده فقط چون مامانی بهت یاد دادنی آیه رو میخوندم...
13 آذر 1393

چند بار بگم...

عزیزدل مامان وقتی یه کارو انجام نمیدی (مخصوصا وقتی بیرون میری در خونه رو باز میذاری ویابرق اتاقتو روشن میذاری ...)بهت میگم چند بار بگم عزیزم این کار رو نکن . جیگرطلامم یاد گرفتی هر وقت من در خونه رو باز بذارم میاد وبا تاکید شدید و حالت اخم میگه چند بار بگم  چند بار؟؟؟منم  حسابی میچلونمش یه دل سیر میخورمش تازه میفهمم چه شکلی به طفلی تذکر میدم. ...
13 آذر 1393

دوزیده.....

سلام جیجل مامان محمدجان حرف زدنت خیلی شیرین شده چند روز پیش خونه ی مامان جون بودیم قرار بود کش شلوارتو درست کنه وقتی رسیدیم خونشون گفتی مامان جون دوزیدی ؟ منم هرچقدر سعی میکردم بفهمم گل پسرمون چی میگه متوجه نمیشدم الهی فدات شم فکر میکردم میگی مامان جون دزدی ! بعضی وقتا باید خیلی تلاش کنم تا بفهمم چی میگی دردونه ی مامان... ...
13 آذر 1393